خاطرات باران

وقتایی هست که...


2s1sne1.gif

 

هـــمــیــشــه نــــه

ولــــی گـــاهـــی

مــیــان بـــودن و خـــواســتـن

فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد

وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه

کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی

ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی


چت روم فارسی
+نوشته شده در سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:,ساعت2:58توسط ㋡arashi㋡ |
به موقع بگو دوستت دارم

وقتي 15 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زير انداختي و لبخند زدي...

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي كه 20 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم

سرت رو روي شونه هام گذاشتي و دستم رو تو دستات گرفتي انگار از اين كه منو از دست بدي وحشت داشتي
---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي كه 25 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم ..

صبحانه مو آماده كردي وبرام آوردي ..پيشونيم رو بوسيدي و

گفتي بهتره عجله كني ..داره ديرت مي شه

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتي اگه راستي راستي دوستم داري

.بعد از كارت زود بيا خونه

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي 40 ساله شدي و من بهت گفتم كه دوستت دارم

تو داشتي ميز شام رو تميز مي كردي و گفتي .باشه عزيزم ولي الان وقت اينه كه بري

تو درسها به بچه مون كمك كني

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي كه 50 سالت شد و من بهت گفتم كه دوستت دارم تو همونجور كه بافتني مي بافتي

بهم نكاه كردي و خنديدي

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي 60 سالت شد بهت گفتم كه چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدي...

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي كه 70 ساله شدي و من بهت گفتم دوستت دارم در حالي كه روي صندلي راحتيمون نشسته بوديم من نامه هاي عاشقانه ات رو كه 50 سال پيش براي من نوشته بودي رو مي خوندم و دستامون تو دست هم بود

---------------------lllllllllllll---------------------

وقتي كه 80 سالت شد ..اين تو بودي كه گفتي كه من رو دوست داري..

نتونستم چيزي بگم ..فقط اشك در چشمام جمع شد

---------------------lllllllllllll---------------------

اون روز بهترين روز زندگي من بود ..چون تو هم گفتي كه منو دوست داري

---------------------lllllllllllll---------------------

به كسي كه دوستش داري بگو كه چقدر بهش علاقه داري

و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي

چون زماني كه از دستش بدي،

مهم نيست كه چقدر بلند فرياد بزني

اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد

چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:,ساعت13:52توسط ㋡arashi㋡ |

حواسمون باشه دل آدما،
شیشه نیست که روی آن " هــا " کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم ...
و وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم و کیف کنیم
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی
باید مردونه پاش وایستی ...

 

ترنم اشک

عاشقانه

 

چت روم فارسی
+نوشته شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت19:15توسط ㋡arashi㋡ |

کلاغ جان!

     قصه من به سر رسید...

                                  سوار شو!

                                             تو را هم تا خانه ات می رسانم

چت روم فارسی
+نوشته شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت19:12توسط ㋡arashi㋡ |

باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم

من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم

چت روم فارسی
+نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:,ساعت9:49توسط ㋡arashi㋡ |

نــگو بار گران بودیم و رفتیم

  نــگو نا مهربان بودیم و رفتیم

              آخه اینها دلیل محکمی نیست

      بـــگو با دیـــگران بــودیم و رفتيم

چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت14:49توسط ㋡arashi㋡ |
ص


در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت

دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت

که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

 

کداميک از درختاني که زير سايه شان با هم قدم زديم،  قسم بخورند… تا تو صداقت نگاهم و پاکي عشقم را باور  کني؟! ....
انگار که صداي پر غصه ي نگاهم را نمي شنوي!! ..مي دانم.  آن غرور پنهان هميشگي ات نمي گذارد که بگويي دلتنگمي.! ..
به همان  شب باراني که باران چشمهايم امانم نداد،  قسم مي خورم که  …. حتي شاپرک ها هم نفهمند روزي براي ديدنم لحظه شماري مي  کني.

پس بگو دوستم داري حتي يکبار…..

 

 

بده دستتاتوبه دستم

            تا با هم کلبه بسازیم

                        کبله ای پراز من و تو

                                    ازمن و توما بسازیم

دوربشیم از همه مردم

واسه درد هم بمیریم

                                    با ستاره ها بخوابیم

                                                با ترانه جون بگیریم

کلبه ای اندازه عشق

            با غچه ای و حوض و گلدون

سرتو باشه رو شونم

مثل لیلا مثل مجنون

                                    توبشی مادرگلها

                                                من بشم بابای بارون

شده تا حالا همش یه صدا بپیچه تو سرت وداد بزنه تو یک گنــ ـ ـ ـ ــــــــــاهکـ ـ ـــــاری!!!

شده تا حالا ازعذاب وجدانت یه روزخوش نداشته باشی ...؟؟؟

شده تا حالا باعذاب وجدانت بجنگی درحالی که حتم داری اون پیروزه نه تــــ ـ ـ ـــ ـــــــــو...؟؟؟

ای کـــــــــاش تو زندگی هم بایک ctrl+z   میشد به عقب برگشت...!!!

افـــ ـ ـ ــسوس ....افســــ ـ ـ ـ ـ ــــــــــوس که نمیـــ ـ ـ ــــــــــشه ...

 

مي داني كه من دلواپس فرداي خود هستم مبادا گم كنم راه قشنگ ارزو ها را... مبادا گم كنم اهداف زيبا را... مبادا جا بمانم از قطار موهبتهايت... دلم بين اميد و ناميدي ميزند پرسه ميكند فرياد ...ميشود خسته... مرا تنها تو نگذاري ..

چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:51توسط ㋡arashi㋡ |

 

 

نیا باران...

 

 

زمین جای قشنگی نیست

 

 

من از اهل زمینم

 

 

خوب می دانم

 

 

که گل در عقد زنبور است

 

 

ولی سودای بلبل دارد و پروانه را هم دوست می دارد....

نیا باران...

 

چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:41توسط ㋡arashi㋡ |
ایین عشق ورزی...

 

 

 

 

آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست

یوسف عوض شدست زلیخا عوض شدست

سر، همچنان به سجده فرو برده ام ولی

در عشق سالهاست که فتوا عوض شدست

خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم

خو کن که جای ساحل و دریاعوض شدست

آن با وفا کبوتر، جلدی پر کشید

اکنون به خانه آمده ولی عوض شدست

حق داشتی مرا نشناسی، به هرطریق

من همچنان همانم و دنیا عوض شدست

چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:40توسط ㋡arashi㋡ |

تو نمیدانی که دختر بودن درد است .

دختر که باشی رفتن نگاه ها و دست ها سخت میشود.

دختر که باشی راحت تر میشکنی .

دختر که باشی نگاه ها فرق دارند .

حتی اگر به تمام دنیا خوب نگاه کنی باز تمام دنیا میتواند به تو بد نگاه کند….

دختر بودن گاهی واقعا یک درد است ...

چت روم فارسی
ادامه مطلب
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:21توسط ㋡arashi㋡ |
شطرنج...

چــه حقيــر و كوچک اســت آن کســی كــه بــه خود مغــرور است...!!!
چــرا كـــه نمی دانــد بعــد از بــازی شطرنــج
 شــــاه و سـربــاز هـمــه در يک جعبــه قــــرار می گيرنـــد...

 

چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:20توسط ㋡arashi㋡ |
بنام یگانه نوازنده ی گیتار عشق ...

 کاش می شد لحظه ای پرواز کرد،حرفهای تازه را اغاز کرد 

 

 

              

 

 

 

                  کاش می شدخالی از تشویق بود برگ سبز تهفه ی درویش بود

 

 

 

 

  کاش می شد تا دل می گرفت ومی شکست ،عشق می امد کنارش می نشست

 

 

 

        

 

 

 

                  کاش با هر دل دلی پیوند داشت ،هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

 

 

 

 

 

 کاش دیواری میان ما نبود بلکه می شد ان طرفتر را سرود

 

 

 

                   

 

 

                   کاش می شد من قناری می شدم در تب اواز جاری می شدم  

 

 

 

 باز این اطراف حالم را گرفت ،لحظه ی پرواز نابم را گرفت

 

 

                   می روم ان سورا پیدا کنم ، در  دل ایینه جاواکنم


چت روم فارسی
+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت10:35توسط ㋡arashi㋡ |
ناگهان

 

ناگهان زنگ می زند تلفن،ناگهان وقت رفتنت باشد

 

مرد هم گریه می کند وقتی سر من روی دامنت باشد

 

بکشی دست روی تنهاییش بکشد دست از تو و دنیات

 

واقعا عاشق خودش باشی،واقعا عاشق تنت باشد

 

رو به رویت گلوله و باتوم،پشت سر خنجر رفیقانت

 

توی دنیای دوست داشتنی بهترین دوس دشمنت باشد

 

 

دل به آبی آسمان بدهی

 

              به همه عشق را نشان بدهی

 

                                  بعد در راه دوست جان بدهی

 

                                                         دوستت عاشق زنت باشد

 

 

چمدانی نشسته بر دوشت زخمهایی به قلب مقلوبت

 

پرتگاهی به نام آزادی،مقصد راه آهنت باشد

 

عشق مکثی است قبل بیداری،انتخابی میان جبر و جبر

 

جام سم توی دست لرزانت تیغ هم روی گردنت باشد

 

خسته از انقلاب و آزادی فندکی در میاوری شاید

 

هجده تیر بی سرانجامی،توی سیگار بهمنت باشد

 

 

دل به آبی آسمان بدهی

 

              به همه عشق را نشان بدهی

 

                                  بعد در راه دوست جان بدهی

 

 

 

                                                         دوستت عاشق زنت باشد

 

چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت19:48توسط ㋡arashi㋡ |

<<به نام خدای عاشقا>>

روزگارم بد نیست غم كم میخورم

كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو  پایم لنگ بود

غیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
 
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

 مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم


چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت19:43توسط ㋡arashi㋡ |
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو

دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو

نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب‌حال، نه یکی گفت‌وگو

نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو

همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »،  همه جا  «وحده... »

نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو

نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو

به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همه‌اش هوی و های، همه‌اش های و هو

هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم  مال او

هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !

بِبَریدم به دوش، به کوی می‌فروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو

چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت16:10توسط ㋡arashi㋡ |
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!

ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!

درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!

و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!


کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!

که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!


چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت16:1توسط ㋡arashi㋡ |
///...///

پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميكارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
چون نهالي سست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايي
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايي
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته

چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت15:59توسط ㋡arashi㋡ |
آري ...
 

آري ... گلم ... دلم

من ؟ من ياد گرفتم چه جوري شبها از روياهام يه خدا بسازم
و دعاش كنم كه عظمتتو جلا
امشبم گذشتو كسي ما رو نكشت!!
.
.
.
آري ...  گلم ... دلم ... حرمت نگه دار
 كه اين اشكها خون بهاي عمر رفته من است
سر گذشت كسي كه هيچ كس نبود
و هميشه گريه مي كرد
بي مجال انديشه به بغض هاي خود
...
تا كي مرا گريه كند؟
تا كي؟
و بكدام مرام بميرد؟
آري گلم دلم....
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بيانديش كه
براي تو طلوع ميكند
با سلام و عطر آويشن

                              سكوت مي كنم و ديگر هيچ....


چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت15:57توسط ㋡arashi㋡ |

 

كاش دلت وسعت دريا ها را داشت، وقتي كه پاسخي براي نگاهت نداشتم.    

 

 

كاش مي شنيدي زمزمه ي شبانه ام را.

 

 

كاش همنوا مي شدي با من حتي به پاس  

 

 

حيات يك لحظه.

 

 

كاش دستانت را دوباره باز مي كردي تا اوج ، پر مي كردي سبدم را

 

 

از قاصدك هاي گم شده .

 

 

كاش وقتي گريه مي كردم بغض را پشت حصار نگاهت مي ديدم.

 

 

كاش و هزاران اي كاش ها... اين ديوارها بيهوده نام تو را فرياد نمي زنند.

 

 

لحظه ها تو را چون قديسي در بر خواهند گرفت.

 

 

بی آنکه بخواهی به گردابه زمان خواهی رفت.شايد هجرانت بدين گونه بايد باشد!

 

                                          

 

آسمان که جاری شد،

 

 

سبز شدی.

 

 

از دشت تا رود.فرصت روييدن، تا درو.

 

 

حالا از...

 

 

سهم من: يک بغل تو!


چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت15:56توسط ㋡arashi㋡ |

 


 

خیال کن روزگارم......رو به راهه...!

 

 

 


 

 

 


 

 

 

خیال کن رفتی و دلم نمرده...!

 

 

 


 

 

 


 

 

 

خیال کن مهربون بودی وقلبم...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

کنار تو ازت زخمی نخورده...!

 

 

 


 

 

 


 

 

 

خیال کن هیچی بین ما نبوده...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

خیال کن خیلی ساده داری میری...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

خیال کن بی خیاله بی خیالم...!

 

 

 


 

 

 


 

 

 

شاید اینجوری....ارامش بگیری...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

گذشتی از من و ساکت نشستم...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

گذشتی از من و دیدی که خستم...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

تو یادت رفته که توی چه حالی...

 

 

 


 

 

 


 

 

 

کنارت بودم و زخمات و بستم....!

 

 

 

 

 

 

 

 

چت روم فارسی
+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت15:49توسط ㋡arashi㋡ |