امروز شعر نخواهم نوشت...
دلتنگی مجال نمی دهد...
دلم دلتنگ پژمردگی گلبرگهای طلایی توست
گلبرگهایی که امروز هم تاری از آن را به یادگار برداشتم
همیشه چترهایم بارانی بوده اند امروز چشمهایم
همیشه بوسه هایم خیس بوده اند امروز سنگفرشهای قلبم
همیشه...
و من بی عطر نفسهای تو خاکستری خاموشم
و هیچگاه دوباره ردی از آتش و
رمقی برای گرم کردن دیده های بارانی تو نخواهم داشت
زائر چشمهای بارانی توام یاس من!
مگذار دیده ات خانقاه غم شود که دلم از شبنم دیده ات می لرزد
این بوسه خاکستری نیز فرش قرمز گونه های تو...
با عشق...
اما بی امید...
دنـیـای تـو رنـگارنـگ اسـت
و دنیـای مـن سیـاه
انـتـخـاب سـختـی نـیـست
یـک رنـگی ِ مـن
بـه تـمام دنـیـایـت می ارزد ...
نیازی به انتقام نیست.....
فقط منتظر بمان..
آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند.
و اگر بخت مدد کند،
خداوند اجازه می دهد... تماشاگرشان باشی
نظرات شما عزیزان:

اولین عشق
سایه روشن
بی انتها زندگی...
پرتابل بزرگ رایکا
love
مهسا
کاش یکم بارون بگیره
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
خاطرات باران
و آدرس
love033.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.